جدول جو
جدول جو

معنی ابن حجاج - جستجوی لغت در جدول جو

ابن حجاج(اِ نُ حَجْ جا)
ابوعبدالله حسین بن احمد بن محمد بن جعفر. شاعری شیعی و مدیحه سرا. او پادشاهان و وزراء از آل بویه رامدح گفته و از دست عزالدوله بختیار چندی محتسب بغداد بوده است. طبع او در شعر بهزل می گرائیده، دیوان کامل او از میان رفته لکن شریف رضی قسمت جدّ آنرا به نام النظیف من السخیف گرد کرده است. وفات 391 ه. ق
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اِ نُ بَرْ را)
قاضی سعدالدین ابوالقاسم عبدالعزیز بن نحریر. فقیه شیعی. ولادت او در مصر بود. وفات 481 ه. ق. به بغداد نزد سیدمرتضی و شیخ طوسی فقه آموخت. از سید هشت دینار مشاهره داشت و در سال 438 به طرابلس شام رفت. گویند بیست سال و بقول دیگر سی سال قاضی آنجا بود و همانجا درگذشت و از هشتاد سال متجاوز داشت. کتب بسیاری در فقه تصنیف کرده، از آنجمله است: کامل. موجز. المهذب. جواهر. معالم. منهاج. روضهالنفس. شرح جمل العلم. مقرب. معتمد. عمادالمحتاج فی مناسک الحاج و کتابی در کلام. (روضات)
لغت نامه دهخدا
(اَ عَ دِلْ لاه)
ابن حجاج شاعر، حسین بن احمد بن محمد بن جعفر بن محمد بن الحجاج، وفات به سال 391 هجری قمری رجوع به ابن حجاج ابوعبداﷲ... شود
لغت نامه دهخدا
ابن حجاج الاسلمی. ابن حبان گوید: کسانی که گمان برده اند که وی صحابی است در اشتباه هستند. بخاری و جز وی نیز او را در زمرۀ تابعان شمرده اند. (الاصابه ج 2 ص 76 قسم 4). معنای صحابی فراتر از یک همراه عادی است، صحابه پیامبر کسانی بودند که نه تنها در کنار رسول خدا زندگی کردند، بلکه در سختی ها و جهادها همراه او بودند. شناخت صحابه به ما در درک سیره نبوی و تحولات دوران ابتدایی اسلام کمک شایانی می کند.
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ حَجْ جا)
ابوعمر احمد بن محمد بن حجاج خطیب. در حدود اواخر مائۀ چهارم و نیمۀ اول مائۀ پنجم هجری میزیسته. کتاب مغنی در فن فلاحت مؤلّف به سال 446 ه. ق. از اوست. و از این کتاب ابن بیطار و ابن عوام نام برده اند
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ حَجْ جا)
ابوالحسین مسلم بن حجاج بن مسلم قشیری نیشابوری. صاحب صحیح معروف به صحیح مسلم. او بحجاز و شام و مصر رحلت کرده و از یحیی بن یحیی نیشابوری و احمد بن حنبل و اسحاق بن راهویه و جز آنان حدیث شنود و چندین کرت به بغداد رفت و روات بغداد و ترمدی از او روایت دارند. و ابوعلی نیشابوری گوید در عالم کتابی در حدیث بصحت صحیح مسلم نیست. وفات او261 ه. ق. در نیشابور بود و مدفن او در نصرآباد بیرون نیشابور است
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ رَ)
ابوالعباس بصری. خلیفۀ قاضی به بصره. از فقهای شافعی. ازاوست: کتاب علل الشروط. کتاب الشروط. (ابن الندیم)
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ نَجْ جا)
حافظ محب الدین ابوعبدالله محمد بن محمود بن حسن بن هبه الله. ادیب و مورخ و محدث. مولد او بغداد به سال 578 هجری قمری مدت بیست وهفت سال بسفرهای علمی و بسیاحت گذرانید و بسیاری از بلاد اسلام را بدیدو درک صحبت عده ای عظیم از اساتید کرد. او راست: ذیلی طویل بر تاریخ بغداد خطیب و از تألیفات دیگر اوست: القمرالمنیر فی المسندالکبیر. کنزالانام فی معرفه السنن والاحکام. المتفق و المفترق. نسبه المحدّثین الی الاّباء و البلدان. العوالی. المعجم. جنهالناظرین فی معرفه التابعین. الکمال فی معرفه الرجال. العقدالفائق فی عیون اخبار الدنیا و محاسن تواریخ الخلائق. الدرهالثمینه فی اخبار المدینه. نزههالوری فی اخبار ام ّالقری. روضهالاولیاء فی مسجد ایلیا. الازهار فی انواع الاشعار. سلوهالوحید و غررالفوائد. مناقب الشافعی. الزهر فی محاسن شعراء اهل العصر. نشوان المحاضره. نزههالطرف فی اخبار اهل الظرف. اخبارالمشتاق فی اخبار العشاق. الشافی فی الطب. وفات او به سال 643 بوده است
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ جِ)
جمال الدین ابوعمرو عثمان بن عمر بن ابی بکر، نحوی معروف (570 -646 ه. ق.). اصلاً ایرانی از نژاد کرد و پدرش حاجب امیرعزالدین موسک بوده. مولد او مصر. در قاهره علوم ادبی و فقه آموخت و چندی در دمشق تدریس کرده. کتب او با اسلوبی واضح و روشن نوشته شده است. از تألیفات اوست کتاب کافیه در نحو. شافیه در صرف و آن کتاب در همه اقطار ممالک اسلامی متداول و معروف است. و مختصرالمنتهی که خلاصه ای از کتاب دیگر او موسوم به منتهی السؤال والامل است و این مختصر نیز مهمترین کتب اصول شمرده میشود و بر آن شرحهای بسیار نوشته اند. و المقصدالجلیل فی علم الخلیل. الامالی. القصیدهالموشحه بالاسماء المؤنثه. مختصرالفروع یا جوامعالامهات در فقه مالکی. و مفصل در نحو
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ سِ)
کنیت جمعی از ادبا و نحویین است که در عراق و شام یا مغرب میزیسته اند: 1- طالب بن محمد بن نشیط شاگرد ابن انباری. 2- محمد بن حسین بن عبدالله. 3- ابوعبدالله محمد بن احمد دمشقی. 4- ابوالقاسم عبدالرحمن بن قاسم مقری فاسی (متوفی 619 ه. ق.). 5- ابوبکر محمد بن محمد بن نمیر (متوفی 743 ه. ق.). 6- ابومروان عبدالملک بن سراج بن عبدالله لغوی نحوی قرطبی از نسل سراج بن قرۀ کلابی از اصحاب پیغمبر صلی الله علیه وآله. 7- ابوالحسین سراج بن عبدالملک استاد ابن بادش فرزند ابومروان مذکور. وبرای تفصیل ترجمه هر یک رجوع به بغیهالوعاه شود
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ حِبْ با)
محمد بن احمد بستی. وفات 354 ه. ق. در سن 80 سالگی. تولد او به سیستان بوده و پس از مسافرتهای بسیار قاضی سمرقند شد، و سپس بتهمت زندقه معزول گشت و علت آنکه گفته بود نبوت چیزی جز علم و عمل نیست. و کتب چندی در حدیث از او در دست است
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ حَ)
سلا. (تاج العروس). یارک. (منتهی الارب). و آن پرده و پوستی است بر روی جنین برکشیده
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ ؟)
او را پنجاه ورقه شعر است. (ابن الندیم)
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ حُ)
کنیت دو تن از شعرای ایران: 1- شمس الدین محمد قهستانی. وفات 982 ه. ق. مثنوی خاورنامه مشتمل بر شرح غزوات امیرالمؤمنین علی علیه السلام از اوست. 2- جمال الدین بن حسام خوافی سرخسی هروی. وفات 737 ه. ق. مولد او بیکی از قراء نشابور، و چون مدتی در شهرهای خواف و سرخس و هرات بسر برده او را بهر یک از این سه شهر نسبت کنند. او سفری به هندوستان رفته و بایران بازگشته و در دربار آل کرت اعتباری داشته است
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ حَمْ ما)
ابوعبدالله محمد بن علی. کتابی در تاریخ فاطمیان دارد. تاریخ تولد و زندگانی و وفات او معلوم نیست. ابن خلدون قسمتی از تاریخ بنی خزرون را از او نقل کرده است
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ حَیْ یا)
ابومروان بن خلف قرطبی. مورخ (377-469 ه. ق.). از تألیفات بسیار او تنها کتاب المقتبس فی تاریخ الاندلس برجایست و نسخی از آن در پاریس و نیز اصطنبول و مجریط (مادرید) موجود باشد
لغت نامه دهخدا
ابن حجاج الازدی. از شجعان صدر اسلام است. به سال 36هجری قمری در جنگ صفین کشته شد. (از الاعلام زرکلی)
لغت نامه دهخدا